وبلاگ یک مرزون آبادی

وبلاگ یک مرزون آبادی

این وبلاگ با هدف تعامل بین هم وطنان راه اندازی شد
وبلاگ یک مرزون آبادی

وبلاگ یک مرزون آبادی

این وبلاگ با هدف تعامل بین هم وطنان راه اندازی شد

اعتکاف روستای ما

(سبحان) خیلی شیطنت میکرد ....از گرفتن ماست اضافه موقع سحر بگیر .
تا بالا رفتن از سرو کول بچه های دیگه!!

ولی دیروز موقع خوندن ام داوود دیدم از جمع جدا شده رفته اونطرف پرده ..

خجالتش میومد .دیدم داره گریه میکنه ....به حال خوشش غبطه خوردم!! 
دلم میخواست بعد افطار بقلش کنم روم نشد ...چشاش هنوز قرمز بود....


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.