وبلاگ یک مرزون آبادی

این وبلاگ با هدف تعامل بین هم وطنان راه اندازی شد

وبلاگ یک مرزون آبادی

این وبلاگ با هدف تعامل بین هم وطنان راه اندازی شد

توصیه جدی شریعتمداری به رییس جمهور منتخب حجت الاسلام دکتر روحانی

              

هشدار جدی شریعتمداری به روحانی





حضور اصحاب فتنه در کابینه رئیس‌جمهور منتخب بدون کمترین تردید آسیب‌های جدی به نظام و مردم پاک‌باخته این مرز و بوم به‌دنبال دارد و در این میان دکتر روحانی به‌یقین اولین قربانی خواهد بود.

به گزارش فرهنگ نیوز ، هفت سال قبل طی یادداشتی با عنوان «رقص مار» نسبت به بهره‌گیری مسئولان محترم نظام از افراد و جریانات بدسابقه‌ای که بارها در آزمون عملی صداقت رفوزه شده‌اند، هشدار داده بودیم که مورد توجه قرار نگرفت و البته، پی‌آمدهای خسارت‌آفرین و ناگوار آن، گریبان مسئولان بی‌توجه را گرفت.

در یادداشت یادشده به داستانی از مثنوی مولوی اشاره داشتیم که امروز هم وصف‌حال است و عبرت‌انگیز و درس‌آموز.

در مثنوی ملای رومی داستان مردی آمده است که در کوهستانی سرد و پوشیده از برف، مار نیمه‌جانی یافته بود و با این تصور که حیوان از رمق افتاده و دیگر خطری ندارد، آن را در سبدی نهاده و با خود به‌همراه برد تا در معرکه‌ای به نمایش گذارد و درهم و دیناری به چنگ آورد. مدتی بعد به بغداد رسید و در میدان شهر بساط معرکه گسترد و مردم را به تماشای رقص مار دعوت کرد.

از هنر خویش در اهلی کردن مار وحشی و به فرمان آوردن افعی خطرناک سخن‌ها گفت و در حالی که مردم به تماشای هنرنمایی معرکه‌گیر، حلقه زده بودند، در سبد را گشود، غافل از آن که مار در هوای داغ و تب‌دار بغداد، به رمق آمده و جان تازه یافته است. افعی با رهایی از قفس به این سوی و آن سوی میدان خزید و این و آن را به نیش زهرآگین خود گزید... و مارگیر اولین قربانی بود. ملای رومی در پایان این داستان خطاب به مارگیر غفلت‌زده می‌گوید؛
اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق

در یادداشت کیهان دوشنبه ۱۰ تیرماه جاری با عنوان «خواب تازه اصحاب فتنه» با اشاره به سابقه جنایات سران و عوامل فتنه آمریکایی ــ اسرائیلی ۸۸ به رئیس جمهور منتخب دلسوزانه توصیه شده بود برای حفظ جایگاه ریاست جمهوری و پاسداری از رأی مردم که به امانت نزد ایشان است، از به‌کارگیری عوامل فتنه در کابینه خود، اجتناب کند.

این هشدار دوستانه که با استناد به نمونه‌های غیرقابل انکاری از خیانت آشکار سران و عوامل فتنه همراه بود همان گونه که انتظار می‌رفت به مذاق بیرون‌گرای اصحاب فتنه خوش نیامده و برای آن که ماجرای وطن‌فروشی آنان در جریان فتنه آمریکایی ــ اسرائیلی ۸۸ بازخوانی نشود، به فرافکنی روی آورده کوشیدند صورت مسئله را تغییر دهند و قضیه را به تلاش اصولگرایان برای مصادره آرای دکتر روحانی نسبت دهند و حال آن که اصولگرایان برخلاف توهم‌پراکنی اصحاب فتنه و مدعیان اصلاحات، نیازی به مصادره آرای رئیس جمهور منتخب ندارند زیرا گفتمان اصولگرایی چنان با اعتقادات و باورهای عمیق توده‌های چند ده‌میلیونی مردم عجین است که شکست نامزدهای اصولگرا در انتخابات و هیچ رخداد دیگری نمی‌تواند کمترین آسیبی به آن برساند.

براساس همین باور و نیز اعتماد به نامزد پیروز بود که نامزدهای اصولگرا با نجابتی که سران و عوامل فتنه ۸۸ از آن محروم بوده و هستند، بلافاصله بعد از اعلام نتیجه انتخابات، پیروزی ایشان را تبریک گفته به ملاقات رئیس جمهور منتخب رفتند و حتی وزرای دولت کنونی نیز به دیدار آقای روحانی شتافتند و ضمن تبریک به ایشان، گزارشی از حوزه مسئولیت خویش را به رئیس جمهور منتخب ارائه کردند.

این نجابت و قانون‌گرایی در حالی بود که سران و عوامل داخلی فتنه ۸۸ بعد از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم، بی‌اعتنا به رأی مردم، فاز بعدی پروژه از قبل دیکته شده مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس را به اجرا گذاشتند و با ادعای تقلب در انتخابات که دستور آن از سوی نظریه‌پردازان کودتاهای مخملی ابلاغ شده بود، دست به آشوب‌‌ خیابانی زدند.

داستان جالب مرد نابینا


مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!

 پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌


سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟


هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.


مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌برای چه می خندی؟


نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود.


مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.

 

مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟


نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»

 

مست و هشیار **سیر و پیاز (پروین اعتصامی)


پروین اعتصامی

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست 

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرمِ راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: میباید تو را تا خانه‌ی قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانه‌ی خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم

گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی

گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیارمردم، مست را

گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست








سیر، یک روز طعنه زد به پیاز




سیر، یک روز طعنه زد به پیاز   که تو مسکین چقدر بد بوئی
گفت، از عیب خویش بی‌خبری   زان ره از خلق، عیب میجوئی
گفتن از زشتروئی دگران   نشود باعث نکوروئی
تو گمان میکنی که شاخ گلی   بصف سرو و لاله میروئی
یا که همبوی مشک تاتاری   یا ز ازهار باغ مینوئی
خویشتن، بی سبب بزرگ مکن   تا هم از ساکنان این کوئی
ره ما، گر کج است و ناهموار   تو خود، این ره چگونه میپوئی
در خود، آن به که نیکتر نگری   اول، آن به که عیب خود گوئی
ما زبونیم و شوخ جامه و پست   تو چرا شوخ تن نمیشوئی