وبلاگ یک مرزون آبادی

وبلاگ یک مرزون آبادی

این وبلاگ با هدف تعامل بین هم وطنان راه اندازی شد
وبلاگ یک مرزون آبادی

وبلاگ یک مرزون آبادی

این وبلاگ با هدف تعامل بین هم وطنان راه اندازی شد

یادگاری ...عکس

ما برای... آنکه ایران.... خانه خوبان شود رنج دوران برده ایم ...رنج دوران برده ایم ...
ما برای.... آنکه ایران... گوهری تابان شود
خون دل ها خورده ایم ...خون دل ها خورده ایم
**********************************
۹ فوریه ۱۹۸۶, عکسی‌ دردناک پس از عملیات والفجر ۸

رده بندی لیگ برتر ایران در جهان و اسیا ...........

 به نقل از ایسنا، فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال برترین لیگ های فوتبال جهان را اعلام کرد که لیگ برتر ایران با کسب ۴۱۹ امتیاز در رده ۳۷ جهان و پنجم آسیا قرار گرفت.

در این فهرست لیگای اسپانیا بالاتر از لیگ برتر انگلیس به عنوان برترین لیگ فوتبال جهان انتخاب شد.

فهرست ۱۰ لیگ قدرتمند فوتبال جهان از دید فدراسیون تاریخ و آمار به شرح زیر است:

۱- لیگا

۲- لیگ برتر

۳- بوندسلیگا

۴- سری A

۵- لیگ برزیل

۶- لیگ آرژانتین

۷- لاشامپیونه

۸- لیگ روسیه

۹- لیگ کلمبیا

۱۰- لیگ رومانی

همچنین فهرست برترین‌لیگ‌های فوتبال جهان در قاره آسیا نیز به شرح زیر است:

۲۳- لیگ کره‌جنوبی

۲۴- لیگ عربستان

۳۰- لیگ ژاپن

۳۴- لیگ چین

۳۷- لیگ برتر ایران

۵۶- لیگ کویت

۶۶- لیگ قطر

۶۹- لیگ ازبکستان

۷۱- لیگ امارات

زود قضاوت نکنیم

یک روز برای خواندن نماز راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به وضوخانه رفتم ، منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حین، در یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد...
به گزارش فرهنگ نیوز: دکتر حسام الدین آشنا استاد دانشگاه امام صادق در یادداشتی نوشت:

حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت ، مراسم شبهای قدر ، نماز عید و جشن نیمه شعبان را برگزار میکرد اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ هادی مشورت میکرد و در آخرهم شیخ خطبه عقد را جاری میکرد ، اگر کسی در محله فوت میکرد شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیاردیگر ...

یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم ، منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این هین، در یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد.
من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می‌گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد ، خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فرادا می خوانم.
این ماجرا بین متدینین پیچید ، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مامومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت ، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی ، پدر را ترک کردند .
دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است ؟ آیا جاسوس است ؟ و آیا ...
شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود ... ، ما هم بهمراه دوستان و متدینین خوشحال از این پیروزی، در پوست خود نمی گنجیدیم ، بعد از مدتی از حوزه علمیه یک طلبه ی جوان فرستادند و اوضاع به حالت عادی برگشت.

بعد از دوسال از این ماجرا، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در مکه بخاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد . روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم ،پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم. درحال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد .!؟!؟ نکند ؟! ؟! نکند ؟!

دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر میکردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم .. خانواده اش را نابود کردیم و ...

از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی میگردم او گفت : شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش میرفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود. پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم. خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد چند دقیقه جستجو پیر مردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم ببخشید من دنبال شیخ هادی میگردم ظاهرا از دوستان شماست ، شما او را می شناسید ؟

پیرمرد سری تکان داد و گفت دو سال پیش شیخ هادی در حالیکه بسیار ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد ، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم. بسیار تعجب کردم وعلتش را ازپرسیدم او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام ،خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند ، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند ودیگر نمی توانم در این شهر بمانم ، فقط شما شاهد باش که با من چه کردند. بعد از این جملات گفت : قصد دارد این شهر را ترک گفته و به عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین (ع) مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند من هم هرکاری کردم که مانعش شوم نشد. او گفت دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم ،او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم ...

ناگهان بغضم سرباز کرد و اشکهایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم ای کاش آن موقع کور می شدم و این جنایت را نمی کردم ای کاش حاج علی آن موقع بجای گوش دادن به حرفم توی گوشم میزد ای کاش ای کاش ... و این ای کاش ها که بیچاره ام می‌کرد.
الان حدود 20 سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به نجف مشرف میشود من سراغ شیخ هادی را از او میگیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست.
دوستان ، ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم؟ ! زندگی ها را نابود می کنیم؟ !
بخاطر خدا چه ظلم هایی که نمی کنیم؟ ! بخاطر خدا دعایم کنید آیا خدا از گناهم می¬گذرد ؟ چه خاکی باید به سرم بریزم ؟.... ای کاش و ای کاش ....

ایا طلب مغفرت برای کسی که خود کشی کرده جایز است

فردی به دلایلی خود کشی کرده است . آیا اطرافیان می توانند برای او طلب مغفرت کنند ؟

پاسخ - بله چرا نمی توانند ؟ حالا او تحت تاثیر فشارهایی قرار گرفته و خلافی را مرتکب شده است . مگر باب رحمت خدا بسته است ؟ چرا از خدا طلب رحمت نکنیم ؟ یکی از دعاهای ماه مبارک رمضان این است که اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. خدا همه ی شادی ها را به عالم مرده ها برسان . نمی گوید قبور مومنین . این چه عیبی دارد که انسان با این دید باز به همه دعا کند ؟ بخصوص که این طرف مسلمان بوده و حالا به دلایلی خلافی مرتکب شده است . اگر او عمل بد انجام داد معنایش این نیست که ما طلب مغفرت نکنیم . طلب مغفرت بکنیم . خیرات و مبرات برای او بدهیم ، سر قبرش برویم و برایش فاتحه بخوانیم . همه ی این کارها را بکنید باب رحمت الهی باز است . ابوعلی سینا در اشاراتش می گوید : رحمت خدا را وسیع بگیرید . آقای حسن زاده ی آملی می فرمودند : با استاد مرحوم الهی قمشه ای به عیادت آقای شیخ محمد آملی فیلسوف بزرگی که در تهران بودند رفتیم . در کنار بستر نشسته بودیم و می خواستیم دعا کنیم . گفتیم : خدا به شما شفا عنایت کند . آن پیرمرد نورانی و فیلسوف در بستر فرمود : به همه ی مریض ها شفا عنایت کند ، به همه مسلمانان شفا عنایت کند ، به همه ی مریض های بشریت شفا عنایت کند و این پیر مرد برای همه ی دردمندهای روی زمین شفا خواست حتی حیوانات بری و بحری را . چرا می گویید به من شفا عنایت کند به همه شفا عنایت کند . رحمت خدا را وسیع بگیرید چرا محدودش کردی ؟ بنابر این در حق همدیگر دعا کنیم در حق گناهکار و غیر گناهکار دعا کنیم . رحمت خدا واسع است ، ما آن را تنگ نکنیم .