سیدجلال هیچ کدام از قدرت های اساطیر یونانی را ندارد اما عصر جمعه 8 شهریور او با بازوبند کاپیتانی به شزم پرسپولیسی ها تبدیل شده بود


 برنامه فوتبال 120 که جمعه شب ها از شبکه ورزش روی آنتن می رود  و به بررسی اتفاقات دنیای فوتبال در هفته گذشته می پردازد در آیتم  FUN  خود  یک  اتفاق جالب را به تصویر کشید.این اتفاق مربوط می شد به یکی از بازی های دسته پائین قبرس که در آن مسابقه بازیکنی تیمی بعد از هت تریک و در زمانی که علیه تیمش پنالتی اعلام شد دروازه بان را کنار زد  تا خودش دستکش های گلری را به دست کند و مقابل ضربه حریف بایستد.این بازیکن همه کاره پنالتی اول را با پا دفع کرد و با وجود تکرار ضربه باز هم بدون اینکه شیرجه ای بزند دوباره با پا جلوی توپ ایستاد تا به قول محمد حسین میثاقی گوینده نریشن این بخش مثل برخی بازیکنان فوتبال سالنی یا فوتبال های سطح پائین تر که یک بازیکن در تیم همه کاره می شود ،نقش «زورو»ی تیمش را ایفا کند و تاثیرگذارترین نمایش  تاریخ را با زدن سه گل و گرفتن دو پنالتی داشته باشد!

زورو بودن شاید در فوتبال سطح بالا و  جایی که شرح وظایف تک تک بازیکنان مشخص شده و کسی نمی تواند از دستورات سرمربی عدول کند ور افتاده و شدنی نیست اما همین سیدجلال حسینی  با نمایش عصر دیروزش بچه های قدیم را یاد «شزم»یکی دیگر از ابر قهرمانان دنیای جعبه جادویی و پرده نقره ای انداخت.

سال ها قبل از تولد اسپایدرمن و کاپیتان امریکا و در سال هایی که  کم کم کمیک استریپ هایی مثل بتمن و سوپرمن از لای کتاب ها به تلویزیون و سینما کشیده می شدند بچه های دهه 50 در تلویزیون ایران داستان های قهرمان دیگری به نام شزم را دنبال می کردند.او با  کارهای بزرگ و استثنایی اش قهرمان تمام بسیاری  از بچه های  آن روزگار بود.

شزم را از روی مجموعه داستان‌های مصوری به همین نام ساخته بودند و از سال 1974 تا 1977 از تلویزیون CBS پخش شده بود.«کاپیتان مارول» یا همان شخصیت اصلی داستان های دنباله دار شزم  در اصل نوجوانی به نام بیلی بتسون بود که می توانست با گفتن کلمه جادویی شِزِم به نیروهای فوق بشری دست پیدا کند. واژه «شِزِم» یک کلمه ترکیبی است که از شش حرف تشکیل شده است:

. S -H-A-Z-A-M

در واقع این حروف به ترتیب، اول اسم خدایان اساطیری هستند: ۱-سلیمان حکیم، ۲-هرکول، قهرمان قدرت در میان خدایان یونانی، ۳-اطلس، الهه ای که یونانیان اعتقاد داشتند کره زمین را بر شانه اش حمل می کند، ۴-زئوس، خدای خدایان در یونان قدیم، ۵-آشیل، جنگجوی شکست ناپذیر ۶- مرکور، الهه ای که یونانیان اعتقاد داشتند دو پای پرنده دارد. این شش نفر به ترتیب رمز حکمت، قدرت، مقاومت، سختی، ‌شجاعت و سرعت بودند.

از آن روزها تا الان  و در محاوره های خودمانی نوجوان ها و حتی کودکان دهه 50 به افراد زرنگ و کاربلدی که در همه جا حی و حاضرند ،به همه طرف سرک می کشند و در هر جایی مفید واقع می شوند لقب  شزم  می دهند.


http://www.varzesh11.com/images/news/jalal-hosseini-3476.jpg

باور کنید سیدجلال هیچ کدام از قدرت های اساطیر یونانی را ندارد اما عصر جمعه 8  شهریور او با بازوبند کاپیتانی به شزم پرسپولیسی ها تبدیل شده بود.کافی است یک بار دیگر نمایش 90 دقیقه ای  سید را مقابل فولاد تماشا کنید.اصلا کاش مثل اروپایی ها امکان این بود تا با یک دوربین  فقط حرکات او را تعقیب کرد  و به این نکته رسید که مدافع شماره 4 قرمزها در زمین چه می کند و چه ها  که نکرده است!

کوچکترین کار شزم پرسپولیس گل زدن با ضربه سر بود که باعث شد تیمش خیلی در همان ربع اول مسابقه کار را تمام کند اما نمایش بیست دقیقه پایانی سیدجلال خیره کننده و حیرت انگیز بود.

معمولا به این مهم عادت کرده ایم که  هر چه از زمان بازی می گذرد بازیکنان به لحاظ بدنی تحلیل رفته و از کارایی شان کم می شود که این در لیگ خودمان کاملا قابل رویت است اما انگار دیروز موتور سیدجلال مثل هوندا 125 های اصل و درجه یک قدیمی هرچه کار می کرد داغ تر  ور وران تر می شد.

به غیر از اینکه سیدجلال دو سه بار بعد از توپگیری اقدام به نفوذ یک تنه به زمین حریف کرد و پایه گذار حمله شد در صحنه ای حیرت انگیز او با وجود لو رفتن توپ در میانه های زمین  مثل بازی آقا وسط روی پای بازیکنان فولاد می رفت  و  در پرس از جلوی یک نفره به هیچ وجه قصد نداشت کم بیاورد.

شزم پرسپولیس که اتفاقا مثل کاراکتر واقعی اش سرخ می پوشد همه جا حی و حاضر بود؛هم تکل می زد ،هم توپ ها را قطع می کرد هم پاس می داد،نفوذ می کرد،ضربه سر می زد و با انجام تمام وظایف دفاعی اش هم در نیمه زمین بازیکن حریف را پرس می کرد ،هم پاس عمقی و قطری می داد  و برای گل زدن حتی در دقایق پایانی به محوطه جریمه حریف سرک می کشید.

کافی است یک بار دیگر نمایش سیدجلال در این بازی به خصوص بیست دقیقه پایانی  را با دقت بیشتری تماشا کنید.هر چند این نمایش خیره کننده بعضا با تشویق های  مقطعی هواداران ناشی از به وجد آمدن شان همراه  می شد یا اینکه سازمان لیگ در روزی که پرسپولیس سه گل زده بدون در نظر گرفتن عملکرد هافبک ها و مهاجمان  او را به عنوان بازیکن فنی انتخاب کرد،اما انگار سیدجلال با بازوبند کاپیتانی بازیکن دیگری بود.همان دیوار یا سیم خاردار بازی های قبلی  با توانی بیشتر و کمی  حیرت انگیز.شرایط بدنی او در دقایق آخر کم کم  مخیله مان را به همان سوی شزم و کمیک استریپ هایی که هر کدام ابرقهرمان های کودکان نسل های مختلف بودند ، جلوی چشم می آورد .

البته یک نکته مهم که به غیر از نمایش خیره کننده سید در ذهن می ماند نگاه او به مساله گل نخوردن است ،نگاهی که می تواند برای بسیاری از هم تیمی هایش الگو باشد،آنجا که در مصاحبه بعد از بازی اش گفت:«برای ما خیلی بد بود که یک گل ساده از فولاد خوردیم. ما باید در دقایق آخر بیشتر تمرکز می کردیم تا این طور ساده گل نخوریم. ما فوتبال را باید جدی‌تر بگیریم و به این  فکر نکنیم که بعد  از زدن 2 یا 3 گل فوتبال تمام شده است. دو بازی است که  در دقیقه 92 و  93 گل خوردیم و این  اصلا خوب نیست.»
منبع:گل